|
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 18:22 :: نويسنده : roshanak
بازهم که ی روز رفته بودیم خونه مادربزرگم من میخواستم برم تلویزیون ببینم ولی هرچی میگشتم کنترل تی وی رو نمی یافتمش از عزیزمم(مادربزرگم) هم هرچی میپرسیدم فقط ی جواب میداد اونم این بود:من بر نداشتم حاالا من برای یافتن کنترل ی خونه تکونی راه انداختم ولی نبود که نبود منم بی خیال شدم بعد ی ساعت رفتم در یخچالو باز کردم که اب پرتغال بخورم دیدم این کنترل پشت دیگ ماستهه به عزیزم میگم این کنترل رو تو اینجا گذاشتی؟ گفت:نهههههههههههههه من:مگه میشه عزیز تو این دیگه رو نزاشتی تو یخچال؟ گفت:چراااااااا کنترل دستم بود همونجا جاش گذاشتم ولی پیش میاد دیگه تازه زمانی که داشتی میگشتی من دیده بودمش ولی گفتم حداقل برا پیدا کردن کنترل خونرو ی جابه جا میکنی دیگه من در اون لحظه: عزیزم: عاخه خدا مارو از دست این فک و فامیل نجات بدهههههههه ______________________________________________________________________________ نظر نظر نظر به سوال منم جواب بدید شما هم از اینجور فکو فامیل دارین؟ نظرات شما عزیزان:
اپممممممممم
haera
![]() ساعت12:15---9 خرداد 1392
خخخخخخخخخخ بههههههههلهههههه...:
هههههههههههه گربهه چه ملوسه...!!!
این گربه هه چه نازه شبیه منه!!خخخ
مامان بزرگ من یعنی کل خونوادم رشتن واس همین وقتی میرم دیگه میترکونیم منو دختر عموم انقدر ازش سوتی میگیرم!! چون دیر به دیر میبینمش خعلی حال میکنم باهاشون!مادر جونم فکر میکنه 20 سالشه کارای بچگونه انجام میده ما میخندیم!! مرسی که بهم سر زدی!! پاسخ:خخخخخ فتو کپسمه گربهه خخخخخخخ خواهش
سلام دوستم!!
اییی گفتی مامانبزرگ منم همینجوریه دقیقا پاسخ:سلام وای پس توهم عین من یکیرو داری اصن من کلافم از دستش هرروزم خنشونم
روشی جون کجاییییییییییییی؟
پاسخ:اونجام
شرمنده اگه ممکنه یبار دیگه اطلاعات کاربریمو بهم بده بچه ها رو کاغذم نقاشی کردن الانم تو یه خرمن اشغاله
پاسخ:باشه ![]()
![]() |